جدول جو
جدول جو

معنی آن سری - جستجوی لغت در جدول جو

آن سری
آن طرفی، مقابل این سری، کنایه از آخرتی، اخروی، آن جهانی، برای مثال باشم گستاخ وار با تو که لاشی کند / صد گنه این سری یک نظر آن سری (سنائی۲ - ۳۱۵)کنایه از غیبی، خدایی، برای مثال برآوردن ز مغرب آفتابی / مسلّم شد ضمیر آن سری را (مولوی۲ - ۱۰۴)
تصویری از آن سری
تصویر آن سری
فرهنگ فارسی عمید
آن سری
(سَ)
عقبائی. اخروی. آخرتی، خدائی. الهی. غیبی. مقابل این سری:
باشم گستاخ وار با تو که لاشی کند
صد گنه این سری یک نظر آن سری.
سنائی.
سری دارم چو حافظ مست لیکن
بلطف آن سری امّیدوارم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
آن سری
اخروی عقبایی آخرتی مقابل این سری، خدایی الهی غیبی مقابل ین سری
تصویری از آن سری
تصویر آن سری
فرهنگ لغت هوشیار
آن سری
((سَ))
اخروی، آخرتی، مقابل این سری، خدایی، الهی، غیبی
تصویری از آن سری
تصویر آن سری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آی پری
تصویر آی پری
(دخترانه)
آی (ترکی) + پری (فارسی) ماه پری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتش سری
تصویر آتش سری
تندخویی، خشمناکی، نابردباری، برای مثال مکن تیزمغزی و آتش سری / نه زاین سان بود مهتر لشکری (فردوسی - ۷/۵۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شش سری
تصویر شش سری
طلای ناب، زر خالص، ابریز، زر خشک، زر رکنی، زر بی غشّ، زر شش سری، زر ده دهی، زر طلا، زر طلی، زر سرخ، زر جعفری، زر طلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آس بری
تصویر آس بری
در علم زیست شناسی درختچه ای با میوۀ ترش، برگ های متناوب و تخمدان هایی در پایین گلبرگ ها
فرهنگ فارسی عمید
(کَ سَ)
حالت کج سر. سوء سلوک. بدسری. بدرفتاری. (یادداشت مؤلف) : بنای کج سری را با شوهر خود گذاشت. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
آن آدمی:
بشیر آن کسی را که بودی نیاز
بدان خواسته دست بردی فراز.
فردوسی.
ترا آفرین از فریدون گرد
بزرگ آن کسی کو نداردش خرد.
فردوسی.
بزرگ آن کسی کو بگفتار راست
زبان را بیاراست و کژّی نخواست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
سوهان
لغت نامه دهخدا
(سَ)
این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری:
هر ذلیلی که حق عزیز کند
آن عزیزیش این سری منگر.
خاقانی.
، تباه و ضایع نمودن کرم چیزی را. (آنندراج). بید زدن و بید خوردن و ضایع شدن از بیدخوردگی. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) ، برانگیختن. (از آنندراج) ، پریشان نمودن. (از آنندراج) ، بخشم درآوردن، آزردن، زخم کردن و مجروح نمودن، شکافته شدن. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
آن سرای. آخرت. سرای دیگر. عقبا. مقابل این سرای، دنیا:
پناه روانست دین از نهاد
کلید بهشت و ترازوی داد
در رستگاری ورا از خدای
ره توبه و توشۀ آن سرای.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(سِ بَرْ ری)
مورد برّی. مقابل آس بستانی. مورد اسپرم. برگ آن از آس بستانی زردتر و عریض تر و طرف او تند شبیه بسنان و چوب او صلب تر و بالای آن کمتر از ذرعی. ثمرش بغایت سرخ و مستدیر و از وسط برگ میروید و شاخهای بسیار از یک اصل برمی آید و آن را مورد اسپرم و مرد اسفرم نامند و مردم تنکابن جر خوانند و در زمستان برگ نمی ریزد و بسیار قابض است. (از تحفه). قف و انظر، مورد رومی، خیزران بلدی، مرد رومی نیز نامهای دیگر آن است
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ)
غضب بسیار. خشم سخت. نابردباری:
مکن تیزمغزی و آتش سری
نه زینسان بود مهتر لشکری.
فردوسی.
بگودرز فرمود پس شهریار (کیخسرو)
که رفتی کمربستۀ کارزار
چو لشکر سوی مرز توران بری
مکن تیز دل را به آتش سری.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بِ سَ)
آب که پس از بول از مجری برآید. ودی. وذی. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(بِسُ)
شراب. خمر:
من و آب سرخ و سر سبز شاه
جهان گو فروشو به آب سیاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم سری
تصویر هم سری
صمیمیت محرم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شش سری
تصویر شش سری
زرناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگسری
تصویر سنگسری
منسوب به سنگستر از مردم سنگستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهن سای
تصویر آهن سای
سوهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آن سوی
تصویر آن سوی
آن طرف آن جهت مقابل این سوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آن سرای
تصویر آن سرای
آخرت سرای دیگر عقبی آن جهان مقابل این سرای دنیا این جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آن سرا
تصویر آن سرا
آخرت، آن دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب سیر
تصویر آب سیر
آنکه مانند آب حرکت کند چاروای خوش رفتار چهارپای خوش راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب سردی
تصویر آب سردی
آب که پس از بول از مجری میاید، وذی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش سری
تصویر آتش سری
غضب بسیار، خشم سخت، نا بردباری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب سرخ
تصویر آب سرخ
شراب، خمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آس بری
تصویر آس بری
کوله خاس (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این سری
تصویر این سری
این جهانی دنیوی مقابل آن سری، ظاهری عرضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شش سری
تصویر شش سری
((~. سَ))
زر خالص، طلای تمام عیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بر سری
تصویر بر سری
((~. سَ))
علاوه بر، اضافه بر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب سرخ
تصویر آب سرخ
((بِ سُ))
شراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آن سر
تصویر آن سر
((سَ))
کنایه از آن دنیا، آخرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آن سان
تصویر آن سان
آنطور
فرهنگ واژه فارسی سره